* بالاخره مال هم شدیـــــم *

... خانوم نوشت:

خوشبختی من در بودن باتو است و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی من است ...

تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی ...

زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین مــــــــــــرد دنیـــا ...

بالاخره ما مال هم شدیم روز پجشنبه هشتم بهمن ماه 93 ساعت 12:55عقد کردیم و به هم قول دادیم ک تا اخرش چه تو غم و چه تو شادی کنار هم باشیم...

شب خیلی خوبی بود شبی که من و آقا محسنم ما شدیم تا ابد...

باور نمیشه بعد از 3 سال و نیم بعد از اون همه سختی و....ما مال هم شدیم ...شاید همه اینا خوابه...

خدا جون ممنونتـــــــــــــم...

نمیدونید چه لذتی داره.....وااااااااای اصلا نمیدونم چه جوری حالمو واستون توصیف کنم....

خدا جون تا اینجا که کمکمون کردی از اینجا به بعدم یارمون باش واسه زندگی....

عاااااااشقتم خدا جون....

دومین سالگرد وبلاگمون مبارک

بی تو بودن غم دردناکیست ای تمام زندگانیم...

کی تمام میشود این فاصله و دوری؟؟؟

اندکی دیگر صبر کن... دارم میآیم...با دستی پر...با قلبی مالامال از عشق و محبت...اندکی دیگر صبر کن.

سلام به همه دوستای خوبمون.

امیدوارم حالتون خوب باشه. این مدت زیادی که ما نبودیم خیلی دغدغه و مشکلات داشتیم . واقعا وقت نکردیم بیاییم و روزانه هامون رو ادامه بدیم . امروز هم به مناسبت مبعث حضرت رسول (ص) و دومین سالگرد وبلاگون اومدیم تا بگیم عیدتون مبارک.

تو این چند وقته اتفاق های زیادی افتاد . خلاصه بگم از رفتن من به تهران اونم برای یه ساعت فقط!!! چرا؟ چونکه به خانومم بگم چقدر دوسش دارم و هر زمان که بخواد و بخوام میرم پیشش . دیگه بگم از از از ..... نه این رو نمیگم تا راز بمونه تا سر وقتش بگم براتون .

خانومی دلم خیلی برات تنگه . تو تنها بانوی زندگی من هستی و بس . تو نور چشم و چراغ روشنی راهم هستی . بی شک بی تو بودن غم دردناکیست ای تمام زندگانیم...

اندکی دیگر صبر کن...دارم میآیم...با دستی پر...با قلبی مالامال از عشق محبت...